قرار وبلاگی و آخر هفته
سلام دوستای گلم
حال و احوالتون چطوره من که حسابی خوب هستم آخر هفته خیلی خوبی بود واقعا خوش گذشت .
همسری که چهارشنبه صبح رفت به سمت شمال با همکاراش منم که رفتم سرکار و عصر هم با خواهرام قرار داشتیم که بریم ونک و گاندی برای بچه خواهرم کادوی تولدش رو بخرم بالاخره براش یه دست پیراهن و یه دست پلیور و شوار لی خریدیم تا خانم راضی شد واقعا چقدر سخته برای بچه ها خرید کردن خیلی خسته کننده هست .
بعدشم رفتیم یه سر پاساژ ونک و یه چرخی زدیم و هرکدوممون یه دست لباس بافت خریدیم که خیلی قشنگ بود قیمتش هم عالی بود ولی حیف اونی که من انتخاب کردم مامانم گفت چاق نشونت میده برای همین منم گفتم میرم پسش میدم بعد دیدم که همکارم از من لاغر تره اون برداشت خیلی خوشش اومد و اون برداشت .
بعد از خرید هم رفتیم یه رستوران ترکیه ای تو فلکه صادقیه به اسم احمد بی خیلی غذاش خوشمزه بود همه کارکنانش ترک بود خیلی جالب بود بعد از شام هم رفتیم خونه .
و اما از پنج شنبه ........
که واقعا بهم خوش گذشت چون با یکی از دوستای وبلاگی به اسم سامانتا یه قرار داشتم که خیلی عالی بود با همدیگه رفتیم آرایشگاه و تا عصر با هم بودیم برای منم وقت پاکسازی پوست گرفته بود که خیلی عالی بود انقدر حال داد که نگو بعدشم با هم رفتیم ناهار خوریم و کلی با هم صحبت کردیم و بعدشم نخود نخود هر که رود خانه خود ...
منم ساعت ۵ بود رسیدم خونه قرار بود بریم کرج خونه خالم مامان یه خورده غر زد سرم که خوبه شوهرت رفته تو هم رفتی برای خودت خوشگذرونی و ... منم گفتم خوب همسریم میدونه که من کجا قرار بود برم پس مشکلی ندارم .
دیگه تا دیروز عصر کرج بودیم و با دختر خالم و عروسشون رفتیم بیرون و من یه پالتو و شال خریدم و خواهرام هم خرید کردن و بعدشم اومدیم خونه و بعد از ناهار اومدیم خونه که من ماشین رو بردارم و برم دنبال همسری میدان آرژانتین و بعدش بریم خونه مامان همسری منم تا همسری بیاد رفتیم شهروند یه دوری زدم و یه خورده خرید کردم و بعدشم اومدم همسری رو برداشتم و رفتیم خونه.
در کل آخر هفته خوبی بود خیلی بهم خوش گذشت ..
اینم از آخر هفته ما که خیلی بهم خوش گذشت