سلام

امروز صبح یه خورده بی حالم اصلا حال و حوصله ندارم دیشب همسری ساعت ۲ نصف شب بود رسید خونه آخه روز قبلش رفته بود ماموریت شیراز و دیشب برگشتن فضول خانمی همسریم اومده بود شهر شما ها برامم یوخه آورده البته بهش سفارش داده بودم .

دیروز بعداز کارم با مامانم قرارداشتم تا بریم دکتر آخه چند هفته پیش سونوگرافی داده بودم و رفتم که جوابش رو نشون دکتر بدم و گفت چیز خاصی نیست یه توده کوچک هست که باید هر چند ماه یه بار سونو کنی ببینی یه اندازه اش تغییر میکنه یا نه بعدشم من از مامانمی نا خداحافظی کردم و اومدم خونه مادرهمسری تا یه وقت گلگی نکنه که وقتی شوهرت نیست همش میری خونه مامانت به خدا از این طرز فکرها خسته شدم دلم میخواد برم یه جایی که فقط خودم و خودش باشیم راحت بدون هیچ حرفی زندگی کنیم . بعد از شام هم اومدم خونه تا استراحت کنم و همسری بیاد ولی انقدر دیر میرسید که گرفتم خوابیدم .

وقتی رسیدم خونه یه زنگ به یکی از دوستای دوران دبیرستانم زدم که الان رفته آمل زندگی میکنه آخه تولدش بود و من شماره اش همراهم نبود تا صبح بهش زنگ بزنم دیگه بهش زنگ زدم و تولدش رو تبریک گفتم خیلی خوشحال شد اونم یه خبر خوب به من داد گفت که داره مامان میشه انقدر ذوق کردم که نگو خیلی خوشحال شدم باورم نمیشد به این زودی بچه دار بشه اونا تازه بعد از ما ازدواج کردن خیلی زرنگ تر بودن خلاصه دیگه یه بیست دقیقه ای صحبت کردیم و بعدشم خداحافظی بهش گفتم هر وقت اومدی تهران باید پیش من بیایی .

خوب امروز هم براتون طرز خشک کردن میوه رو میخوام بگم .

اول اینکه هر نوع میوه ای که دوست دارید رو قشنگ میشورید بعدش مثل عکس زیر ورقه ورقه میکنید البته من فعلا زردآلو و شبرنگ رو درست کردم هر وقت بقیه اش رو درست کردم میگم .

 

 بعدش اون رو داخل طبقه اول فر از بالا قرار میدیم و شعله فر رو روی حرارت خیلی کم میزاریم یادتون باشه که در فر رو یه خورده باز بزارید تا مواد حالت پخته در نیاد و آب نندازه اونقدر توی فر میزاریم که خشک بشه اگر یه خورده به اندازه خیلی کم آب داشت هنوز میتونید بزار در مجاورت هوا تا باقی آبش کشیده بشده البته دوستایی که میتونن از آفتاب استفاده کنند بهتره که در مقابل نور آفتاب این کارو انجام بدن من چون خونمون تراس نداریم و آفتاب هم نمیخوره مجبورم از فر استفاده کنم .