آخرین اطلاعات

 

سلام به دوستای گلم

واقعا نمیدونم با چه رویی اینجا بنویسم احساس میکنم دیگه با اینجا غریبه شدم خیلی وقت میشه که نتونستم بیام و بنویسم الان هم از فرصت استفاده کردم و از لب تاپ خواهری اومدم تو نت و یه گشتی تو اینترنت بزنم .

گفتم یه آپی بکنم و یه سری به دوستان بزنم راستش از بعد از عید انقدر سرم شلوغ بوده که نتونستم بیام .

از موقعی که بیکار شدم دیگه دست ودلم به غذا پختن نمیره همینجوری شام و ناهار یه چیزی درست میکنم و سرو تهش رو هم همیارم یا اینکه همش خونه مامانم و مادر شوهری هستم .

بعد از عید بالاخره هرطور بود سریع رفتم این چشمام رو عمل کردم دیگه عینک نمیزنم راحت شدم واقعا عالیه به همه دوستانی که عینکی هستن توصیه میکنم برن عمل کنن

تازه بعدش هم رفتم دندون عقلم رو هم کشیدم فکر کنم همون یه ذره عقلی رو هم که داشتم از دست دادم  انقدر بعدش درد کشیدم که دلم میخواست بمیرم و هیچ وقت این دندون رو نکشم .

در حال حاضر هیچ پروژه دیگه ای در دست ندارم فقط مونده بچه دار شدن که هر وقت خدا بخواد بهمون بده

دوستای گلم از اینکه نمیتون بهتون سر بزنم من رو ببخشید همیشه به فکر همتون هستم هروقت بتونم میام به وبلاگهاتون یه سری میزنم این مدته هم بخاطر عمل چشمم نمیتونستم از کامپیوتر استفاده کنم چون خیلی اذیت میشدم ولی الان بهتر شدم و گفتم بیام یه آپی کنم و از نگرانی درتون بیارم .

فعلا بای روی گل ماه همتون رو میبوسم

احوالات این روزها

سلام دوستای گلم

ممنون از لطف همتون که برام دعا می کنید تا هر چه زودتر کارام روبراه بشه.

خدا رو شکر همه چی خوبه و دارم حسابی استراحت میکنم در ضمن کلاس ورزش هم دارم یه روز درمیان میرم خیلی خوبه .

صبح ها که اصلا نمیتونم زیاد بخوام همسری که میره منم یه نیم ساعت بعدش بلند میشم و به کارهای خونه میرسم خیلی خوبه که میتونم به تمام کارهام برسم .

غذاهای خوشمزه هم زیاد دارم براتون ولی در حال حاضر هنوز کامپیوتر ندارم و آخر هفته ها که میام خونه مامانم از اینجا اگر وقت کنم یه آپی بکنم ولی قول میدم برای هفته دیگه چند تا غذای خوب بزارم .

از اینکه نمیتونم زود به زود به دوستای گلم سر بزنم باید به بزرگی خودشون ببخشن انشاله که هر چه زودتر یه کامپیوتر میگیریم و همه چی درست میشه .

فعلا بای تا یه غذای خوشمزه .

 

خانه نشینی

سلام دوستای گلم

واقعا معذرت میخوام که این مدته نتونستم بیام راستش باید بگم که یه خبر خوب دارم اینه که بنده دیگه سرکار نمیرم یعنی دیگه استعفا البته از نوعی که بشه حقوق بیکاری گرفت و تو خونه موند .

خوب جریان از این قراره که بعد از اینکه شرکتمون جابجا شد بخاطر یکسری مشکلات شرکت من با مدیر واحدم صحبت کردم در رابطه با افزایش جقوقم بخاطر اینکه حدود دو سال میشد حقوق من رو زیاد نکرده بودن برای همین دو تا پیشنهاد دادم اول اینکه حقوقم رو زیاد کنید یا اینکه بیرونم کنید تا بتونم حقوق بیکاری بگیرم و یه مدتی استراحت کنم که با دومی بیشتر موافقت شد اونم بخاطر اینکه که دیگه شرکت قرار نیست واحد خدمات پس از فروشی داشته باشه آخه کلا زمینه کاریش رو داره تغییر میده و قرار نیست دیگه خدماتی ارائه بده برای همین دیگه اونا هم موافقت کردن و حالا منم قراره برم و شکایت کنم تا از حقوق بیکاری استفاده کنم .

از سه شنبه دیگه نرفتم و اون روز کلا تو خونه بودم وکلی استراحت کردم امروز هم یه سر رفتم کارهام روتحویل بدم که رئیس نبود و بعدشم رفتم خونه مامانم .

راستی سارا جون منم مثل تو دیگه دارم خونه دار میشه این دو روزه که خیلی بهم خوش گذشته کلی برای خودم میخوام برنامه ریزی کنم و کلی گردش 

خوب دیگه زیاد نیمتونم بنویسم آخه اینترنتم کارتی و باید به بقیه دوستام سرم بزنم الان هم با لب تاپ خواهری دارم کار میکنم امروز که رفتم خونه مامانم برداشتم آوردم تا این مدته پیشم باشه .

پست بعدی یه غذای خوشمزه دارم براتون منتظرم باشید در ضمن از همه دوستای گلم که این مدته منتطر من بودن تا بیام و آپ کنم واقعا غذرخواهی مینکم امیدوارم که دیگه تکرار نشه .

فعلا بای...............

 

روزمره هام

 

سلام دوستای گلم

احساس میکنم انقدر اینجا از خودم ننوشتم یه حس عجیبی دارم فکر میکنم دیگه واقعا داره به یه سایت آشپزی تبدیل میشه دیدم بهترین فرصت تا یه خورده از اون جو خارج بشم .

انقدر دستور غذا دارم براتون بزارم ولی راستش اصلا حوصله نداشتم و اینکه این سایتهایی که عکس ازشون آپلود میکردم فعلا بسته است اگر کسی سایتی رو میشناسه بگه .

این هفته در کل هفته خیلی شلوغی بود همش کار کار تازه بعد از تعطیل شدن هم کلی بیرون کار داشتم اکثرا با همسری تا دیروقت بیرون بودیم دکتر میرفتیم بعدش همسری کلی قرارهای کاریش رو انجام میداد منم باهاش همه جا میرفتم دیگه میرسیدیم خونه خسته و کوفته بودیم فقط یه دیشب شام رفتیم خونه مادر همسری .

دیروز هم که رفتم خونه کلی کارهای خونه رو انجام دادم بازم کمرم گرفت انقدر درد میکنه الان هم که سرکار هستم بازم درد میکنه زیاد نمیتونم بشینم زیاد هم نمیتونم راه برم باید بیشتر دراز بکشم تا به کمرم کمتر فشار بیاد اینجا هم توی محیط کار که نمیشه دیگه چی بشه کسی نباشه بتونم برم توی نماز خانه استراحت کنم ولی دیگه تا برسم خونه این کمر درد امانم رو میبره .

خداییش دیروز که یه خورده کار خونه انجام دادم فکر این رو کردم که اگر من یه زمانی بچه دار شم باید چیکار کنم خدا کنه کمرم زودتر خوب بشه وگرنه مکافات دارم باید انوقت همسری برام یه کلفت بگیره .

هفته ای که میاد همسری قراره از طرف شرکت بره چین منم یه هفته تنها هستم البته اگر مامانمی نا نرن مشهد خوبه حداقل اونا هستم اگر نه که باید همش یا برم خونه مادر همسری یا خونه تنها باشم که عمرا من خونه تنها بتونم بمونم چون از تنهایی میترسم شبها خوابم نمیبره  انوقت باید شب تا صبح بیدار باشم و روزها بگیرم بخوابم

تازه بعدشم همسری که از ماموریت برگرده تعطیلات تابستونیشون هست اگر قسمت باشه یه مسافرتی بریم اگر نه که همسری باید خونه بمونه من برم سرکار که اونجوری خیلی سخته خدا کنه جور بشه و اون مسافرتی که دلم میخواد رو بریم .

دیگه اینکه اگر بشه میخوام آخر هفته با خواهرام بریم استخر دنبال یه استخر روباز خوب میگشتیم که با این کارتهای سبز بشه رفت یه چندتایی هست ولی همشون سمت شمال تهرانه که اومدنش از خونه مامانم سخته از محل کارم بهتر میشه رفت اونجا میخواستیم فردا بریم که مامانم گفت جمعه برید که خواهر کوچیکم رو هم ببریم حالا ببینیم چه میشود .  هفته قبل میخواستیم برم استخر پارک ارم که دیدیم ورودیش خیلی زیاده پشیمون شدیم در ضمن از این کارت سبز ها هم نمیگیره برای همین نرفتیم .

اگر کسی استخری سمت غرب سراغ داره که روباز باشه و کارت سبز قبول میکنه بهم خبر بده .

خوب دیگه بسه زیاد گفتم باشه بقیه اش برای بعد سعی میکنم دفعه بعد یه غذای خوب براتون بزارم .

احوالات و کوکوی کدو

 

سلام دوستای گلم

خدا رو شکر حالم الان خیلی بهتره البته باید بگم ها هنوز وقت نکردم دوباره برم پیش دکتر آخه گفته باید یه روز درمیون بایم پیش دکتر همتی میرم نمیدونم میشناسید یا نه فقط قلنج میشکونه خیلی دکتر خوبیه فقط یه جلسه رفتم پیشش باید بازم برم تا کمر دردم خوب بشه .

در حال حاضر اوضاع احوال خوبه خبر خاصی نیست فقط اینکه هنوز مشکل اینترنتم حل نشده .

همسریم هم امروز رفت ماموریت تا جمعه منم برای خودم میرم حسابی استراحت .

از همه دوستای گلم ممنون بابت کامنت هاتون دلم نمیخواد شما ها رو نگران کنم از اینکه میبینم دوستای خوب و دلسوزی مثل شما دارم واقعا به خودم میبالم . اگر کمتر براتون کامنت میزارم دلیل بر این نیست که وبلاگتون رو نمیخونم برعکس میخونم ولی کامنت نمیتونم بزارم .

 

براتون یه غذای ساده درست کردم که خیلی زود حاضر میشه امیدوارم که درست کنید و لذت ببرید .

 

مواد لازم :

کدو : 4 عدد متوسط

فلفل دلمه :1 عدد کوچک

گوجه فرنگی : 2 عدد

تخم مرغ : 4 عدد

پنیر پیتزا : 4 قاشق غذاخوری

ادویه شامل : نمک ، فلفل ، آویشن

 

طرز تهیه :

ابتدا کدوها رو پوست کنده و بعد از وسط به دو نیمه کرده حلقه حلقه می کنیم و بعد فلفل دلمه ای رو مکعبی  خرد کرده و گوجه فرنگی رو پوست گرفته و مکعبی خرد کنید بعد داخل یه ظرف تخم مرغها رو خوب با همزن دستی یا برقی میزنیم بعد بهش پنیر و بعد کلیه ادویه جات رو اضافه کرده و بعد کلیه مواد خردشده رو اضافه کرده و مخلوط کنید .

داخل ماهی تابه مقداری روغن ریخته داغ شود بعد مایع کوکو رو داخل ماهی تابه ریخته و دربش رو میزاریم تا یه طرفش خوب سرخ بشه بعد برش می زنیم و طرف دیگرش رو هم سرخ می کنیم .

کوکو

 

تولد وبلاگی مبارک

بعدا نوشت : اول قابل توجه سامانتا جون و الهه جون باید بگم که کیک پختم و عکس گرفتم ولی نمیتونم آپلود کنم ولی بالاخره پیدا کردم از الهه جون ممنون بابت عکسات که من رو رسوند به سایت آپلود عکس

دو م اینکه سامانتا جون واقعا شرمنده بابت  اون اسم آخه اسم همسر دوستم هست  که اشتباه گرفتم اصلا قصدی نداشتم .


سلام دوستای گلم

 

با دو روز دیر کرد باید بگم که این دومین سالگرد تولد وبلاگم مبارک یه وقت فکر نکنید یادم رفته بود ها نه اصلا واقعیت اینه که اصلا نمیتونستم وارد وب بشم خودتون دیگه میدونید مشکلات اینترنت و این شرکت ما رو دیگه ولی خوب باید بگم واقعا چقدر زمان زودر میگذره اینگار همین دیروز بود که تازه شروع کرده بودم به نوشتن ولی به هرحال هر طور که گذشت خیلی خوب بود خوشحالم از اینکه بازم به دوستانم اضافه شدن .

خوشحالم از اینکه تونستنم با حداقل امکاناتی که دارم برای شما دوستای خوبم غذاهای متنوع ارائه بدم و مورد پسندتون واقع شده باشه و همینطور با نظرات قشنگتون من رو وادار به نوشتن میکردید و این که بعضی اوقات با پیشنهاداتون باعث پیشرفتم میشدید  .

باید بگم متاسفانه بدلیل فیلتر بودن بعضی از سایتها نمیتونم عکس آپلود کنم اگر سایتی میشناسید بگید .

بالاخره آپلود کردکم

 

فعلا بای ....

 

سلام دوستای گلم

واقعا شرمنده هستم از اینکه نمیتونم بیام بهتون سر بزنم ولی بدونید مطالبتون رو از طریق گوگل ریدر میخونم ولی نمیتونم کامنت بزارم

این مدته هم که اوضاع احوال اینترنت افتضاح بوده با این وضع مملکت اصلا اینترنت نداشتیم با هزار مکافات یه صفحه باز میشه الان هم با کلی دردسر اومدم آپ کنم .

باید بگم که الان دیگه برای تبریک گفتن روز زن خیلی دیر شده ولی باید ببخشید و دوستای گلم که این روز رو بهم تبریک گفتن تشکر میکنم و از همینجا من هم این روز رو به همه دوستای گلم تبریک میگم باید بگم که همیشه روز زن هست و باید از زنها قدردانی بشه .

خوب دیگه زیاد نمیشه مطلب گذاشت فعلا بای تا بعد ......

آخر هفته

خوب اینم از انتخابات ما که بالاخره آقای 1* بیشترین رای رو آوردن حالا باید بفهمیم که رای دادن هیچ فایده ای نداره چون اینا هر کی رو که دوست داشته باشن انتخاب میکنن .

دیشب که رفتیم رای بدیم هر جا میرفتیم میگفتن آقای 4*من نمیدونم پس چطوری آقای   1* آورده خوب اینجا واقعا مشخصه که حق همه مردم ما ضایع شده .

 

خوب بگذریم ولی به هر حال یه 4 سال دیگه باید این گند زدن ها رو تحمل کنیم تا ببینیم چی میشه .

 

پریشب خونه مادر همسری بودیم عصر هم رفتیم بیرون یه دور بزنیم که به همسری گفتم تا بیرون هستیم بیا کادوی مامانت رو بگیریم که دیگه وقت نمیکنیم از مامانش پرسیدیم که چی احتیاج داره همون رو براش بگیریم دیگه رفتیم و براش یه کفش اسپرت طبی که میخواست خریدیم بعدشم رفتیم یه چرخی زدیم و منم یه چند تا سرویس طلا قیمت گرفتم ببینم اوضاع احوال چجوره میخوام اگر بشه سرویسم رو عوض کنم یه مدل دیگه بگیریم حالا باید ببینم چقدر میخرنش بعد برنامه ریزی کنم براش .

بعد هم اومدیم خونه مادر شوهر و همسری رفت بساط آتیش رو بپا کرد تا جوجه کباب درست کنه بعدشم میخواستیم یه سریال ترکی رو ببینیم که هر پنج شنبه میده تنظیم دیش بهم خورده بود برای همین بعد از شام رفتیم خونه ما و اونجا نشستیم دیدن بعدشم که خانواده همسری رفتن و منم گرفتم خوابیدم .

 

دیروز هم صبح رفتیم خونه مامانم برای مامان قرار هست روز مادر براش کرم صورت بخریم که هنوز نرفتیم بخریم براش احتمالا پولش رو بدم خواهرم براش بره بخره .

بالاخره یکی از مانتو هام که قرار بود مامانم بدوزه تموم شد ولی یه سری خورده کاری داره که هنوز مونده ولی بقیه مانتوهام مونده که بدوزه فعلا یکی یکی چون براش دیگه سخته که بخواد مدام پشت چرخ بشینه باید برای خواهرای دیگم هم مانتو بدوزه .

دیروز بعد از ظهر هم رفتیم رای دادیم انقدر شلوغ بود که من همش به خواهرام میگفتم ول کنید بیایید بریم من نمیتونم زیاد واستم کمرم درد میگیره اونا هم میگفتن نه نمیشه تو برو بشین هر وقت نوبتمون شد تو هم بیا دیگه منم رفتیم پیش مامانم نشستم تا نوبتمون بشه دیگه تا ساعت هشت و نیم شب اسیر بودیم .

 

کمر دردم هم بهتر شده خدا رو شکر ولی باید خیلی مراقب باشم تا دوباره درد بر نگرده  همین بد نشستن بیشترین عامل درد کمرم هست که این مدته با رعایت کردنش بهتر شده .

 

دیگه ببخشید اگر یه خورده قروقاطی نوشتم .

 

آپ با خیال راحت

 

سلام دوستای گلم

الان که در خدمتتون هستم از شرکت همسری دارم آپ میکنم آخه امروز نیومدم شرکت یه کاری داشتم بعدشم با همسری اومدیم شرکتشون اینجا هم اینترنت هست و گفتم سریع به آپ کنم تا دق و دلی این چند روزه رو در بیارم درسته که از تو شرکت بالاخره یه جورایی آپ میزارم ولی اینجوری با خیال راحت نیست .

دیروز رفتم به این مسئول آی تی میگم چرا اینترنت انقدر سرعتش کمه میگه دستور مدیریت هست باید همه یکسان داشته باشن گفتم ولی اینطور نیست که بچه های پایین خیلی سرعتشون بیشتر از منه برای من باید صبح باید یه پنجره رو باز کنی تا عصر لود بشه گفت فعلا که اینطوریه کاریش نمیشه کرد تو دلم گفتم آره ارواه شکمت تو گفتی و منم باور کردم همه سرعت رو برای خودشون گذاشتن که بشینن بازی کنن برای بقیه رو کم کردن .

بالاخره منم اومدم شرکت همسری و اینجا آپیدم .

اگر می بینید نمیتونم براتون کامنت بزارم بخاطر این شرکت لعنتی هست نمیشه فقط میتونم وبلاگهاتون رو بخونم ولی امروز از اینجا میام به همتون سر میزنم .

فعلا بای تا آپ بعدی

دوستتون دارم

احوالاتم

 بعدا نوشت : غذاهایی که درست کردم

مرغ سوخاری - بیف استروگانف با اسفناج - چیکن استروگانف - سالاد سیب زمینی با پیازچه - سالاد کاهو و دسر و سوپ تره فرنگی


سلام دوستای گلم

خدارو شکر الان خیلی بهترم خیلی دوره سختی رو گذروندم واقعا بد بود اصلا حال هیچ کاری رو نداشتم همش نگران این بودم که نکنه یه وقت مهمونام هم مریض شده باشند که مامانم گفت نه هیچ اتفاقی نیوفتاده بابام همش میگفت چشمت کردن مریض شدی از بس غذاهای خوشمزه درست کرده بودی و حسابی از خودت هنر در کردی .

خوب بگذریم از مهمونی بگم که خیلی عالی بود همه غذاها خوب شده بود البته بگم خواهرام هم کلی کمک کردن که همه چی عالی شده بود همه از مدل ژله هایی که درست کرده بودم خیلی خوششون اومده بود حالا بعدا عکساش رو میزارم ولی از غذاهام نشد عکس بگیرم آخه یادم رفت دیگه وقتی یادم افتاد که نصف غذاها خورده شده بود .

جمعه هم رفتیم خونه دوست همسری و برای ناهار اونجا بودیم و عصر هم اومدیم خونه مادر همسری .

فرداش که رفتم سرکار تا عصر خیلی حالم خوب بود بعد از این که یه خورده غذا خوردم گرفتم خوابیدم تا همسری بیاد همین که اون اومد انقدر از خواب بد بیدار شدم اصلا تعادل نداشتم دیگه حالم خیلی بد شد از همون موقع حالت تهوع و ............... شروع شد که تا ساعت ۱۲ شب تحمل کردم شاید خوب بشه دیگه دیدم نمیتونم و همسری رو از خواب بیدار کردم رفتیم درمانگاه و سریع یه سرم بهم وصل کردن و یه چند تا آمپول که زیاد تاثیری نکرد دوباره اونجا هم حالم بهم خورد دیگه بعدش اومدیم خونه و تا صبح نخوابیدم همش حالم بد میشد دیگه فردا صبحش همسری من رو برد گذاشت خونه مامانش و گفت تا عصر که من بیام باید همسرم رو خوب کنی منم گفتم مگه مامانت دکتره که بخواد این کارو بکن اونم گفت من نمیدونم باید خوب بشی دیگه یه روز اونجا بودم کلی مادر شوهری بهم رسید و فرداش هم نیومدم سرکار رفتم خونه مامانم یه خورده هم اونجا بهم رسیدن یه خورده بهتر شدم ولی تا آخر هفته این حال و احوال هنوز باهام بود .

پنج شنبه هم دیگه حالم خیلی بهتر بود و شبش هم قرار بود بریم خونه دختر عمه ام برای شام دیگه رفتیم و تا دیر وقت اونجا بودیم و اومدیم خونه .

جمعه هم که در حال کردن بودم این یک هفته که مریض بودم نتونسته بودم به تمیز کاری برسم که دیگه گذاشتم برای آخر هفته و همسری هم کلی کمکم کرد و بعد از کارامون نشستیم پای تلویزیون و بعدشم که یه خورده خوابیدیم و حسابی خستگیمون در رفت و بعد از اونم رفتیم خونه مادر همسری برای شام .

خوب بالاخره این مریضی ما هم بخیر گذشت دوستای گلم شما هم این مدته خیلی مراقب خودتون باشید چون این مریضی کلی از انرژی بدن رو میگیره و حسابی سیستم گوارشی رو بهم میریزه من که هنوز معده ام مشکل داره باید یه دکتر معده ام برم .

 

ویروس جدید نمیدونم چیه

 

سلام دوستای گلم

با عرض شرمندگی یه دو روزی نیامدم سرکار الان هم زیاد حالم خوب نیست بعدا میام تعریف میکنم

فقط بگم که این مدته خیلی مواظف خودتون باشید من که خیلی حالم بده این مریضی همراه با ا س ه ا ل  و   ا س ت ف ر ا غ و بدن درد و دل درد هست خیلی مراقب باشید که نگیرید منم نمیدونم از کجا گرفتم خوب برم که زیاد حال نوشتن ندارم

فعلا بای تا بعد که بیام ...

همفکری

 

سلام دوستای گلم

چه خبرا چه دیگه کسی آپ نمیکنه خبری ازتون نیست هر چی میام وبلاگتون رو میخونم هیچکس آپلود نکرده فکر بعد از عید همه در خواب بهاری فرو رفته اند خوب منم یکی از اونا هستم همش در حال چرت زدن هستم .

خوب براتون بگم که آخر هفته مهمون دارم قراره مامانی نا با خاله اینا و دختر خالم اینا بیان خونمون

حالا موندم شام چی درست کنم یه مدلش رو انتخاب کردم ولی اون یکی رو نمیدونم چی بزارم

لیست غذاهایی که قراره درست کنم رو بگم بهتون همفکری بدید ببینم خوبه یا نه البته برای هفته دیگه هم مهمون دارم ها برای اونم ایده هاتون رو بدید هفته دیگه قرار فامیلهای همسری باشن .

۱- مرخ سوخاری

۲- سالاد سیب زمینی و پیازچه

۳- دسر

۴- سوپ

۵- سالاد کاهو یا کلم

اگر حوصله سبزی داشتم اسفناج میخرم بورانی درست کنم خوب حالا فعلا همین البته اون یکی از غذاها بیف استراگانف بود که مامانم گفت شاید دوست نداشته باشن منم گفتم ازشون بپرس اگر دوست داشتن همون رو بزارم .

برای هفته دیگه که فامیلای همسری میخوان بیان هنوز نمیدونم چی بزارم میخوام فقط یه مدل غذا باشه که حسابی باشه .

خوب یالا زود باشید همفکری بدید که منتظرم

عکس خونه ما

 

راستی قرار بود عکس از خونمون براتون بزار واقعا شرمنده که دیر شد دیگه خورد به عید و نبودم .

یکسری لینک هست که میتونید در زیر عکسهای خونه و سفره هفت سین رو ببینید .

اتاق خواب

میز آرایش

پذیرایی

پذیرایی 2

سفره هفت سین1

سفره هفت سین 2

 

پست آخر سال و تبریک عید

 

                   سال نو مبارک

                          

                

سلام دوستای گلم

 

این آخرین پست سال 87 هست که می نویسم ، این سالی که گذشت یعنی لحظه های آخرش رو میگذرونه خیلی سال سنگینی برای من بود ولی باید بگم که خوشبختانه زود گذشت ، این آخرین هفته سال خیلی کند میگذره هنوز تموم نشده ولی خوب خوشبختانه دیگه داره تموم میشه .

توی این سال لحظات خوب ، بد ، تجربه ها ، سختی ها و ........ خیلی از روزها رو پشت گذر گذاشتم و خوشحالم از اینکه بالاخره یه سری تجربیات خوب رو بدست آوردم و از تجربیات تلخ زندگی درس عبرت گرفتم .

از اینکه تونستم به دوستای گلم توی آشپزی کمک کنم و واقعا نمدونم چند درصدتون از آشپزی من راضی بودید ولی امیدوارم که همه راضی بوده باشن .

احساس میکنم سالی که میخواد بیاد سال خوبیه پر از موفقیت میتونه برای من و همسری عزیزم باشه باید بگم که همسری خیلی بیشتر از من توی کارش پیشرفت کرده آخه دیگه اون مدیر شده و من هنوز یه کارمند هستم خوب از حق نگذریم خیلی زحمت میکشه خیلی سختی ها رو تحمل کرده تا به اینجا رسیده ولی من نه زیاد به خودم زیاد سختی نمیدم راستش حوصله سختی دادن رو ندارم .

 

به هر حال امیدوارم که در سال آینده منم یه پیشرفتی توی کارم داشته باشم البته باید بگم از نظر کاری خیلی تجربه کسب کردم .

 

خوب در همین جا برای کلیه دوستای گلم آرزوی موفقیت و سلامت دارم امیدوارم که همتون سال خوبی رو شروع کرده باشید و در سال جدید همتون به آرزوهاتون برسید . دوستانی که مجرد هستند و شوهر نکردن هر چه زودتر به جمع ما بپیوندن و دوستانی که متاهل هستند هر چه زودتر نی نی دار بشن و دوستانی که هنوز به این دو تا آیتم نزدیک نیستن به درس و مشقشون برسن و برن دانشگاه تا بعد ببینیم چیکار میشه کرد براشون .

 

و از همه دوستان بابت نظرات و انرژی های مثبتی که بهم میدادن و انگیزه من رو بابت ادامه دادن این وبلاگ بالا بردن تشکر میکنم اگر که کمتر تونستم بیام به وباتون باید ببخشید بالاخره ما هم کارمندیم و یکسری معذورات داریم و کمبود وقت امیدوارم که در سال جدید تکرار نشه .

از همینجا روی ماهتون رو می بوسم و عید رو بهتون تبریک میگم .

در ضمن اگر بتونم در طول عید میام پست میزارم البته از سفرم اگر بریم .

 

خداحافظ تا سال جدید

اشک زن

این مطلب به دستم رسید دوست داشتم شما هم بخونید خیلی قشنگه .


پسر کوچک از مادرش پرسيد: چرا گريه ميکني؟

مادرش گفت: چون من زن هستم.

پسر بچه گفت: من نمي‌فهمم.

مادر گفت: تو هيچ‌گاه نخواهي فهميد.

بعدها پسر کوچک از پدرش پرسيد که چرا مادر بي‌دليل گريه ميکنند؟

پدرش تنها توانست به او بگويد: تمام زنان براي «هيچ چيز» گريه ميکنند.

پسر کوچک بزرگ شد و به يک مرد تبديل شد ولي هنوز نمي‌دانست که چرا زنها بي‌دليل گريه ميکنند.

بالاخره سوالش را براي خدا مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را ميداند.
او از خدا پرسيد: خدايا، چرا زنان به آساني گريه ميکنند؟
خدا گفت: زماني که زن را خلق کردم ميخواستم او موجود به خصوصي باشد بنابراين شانه‌هاي او را آنقدر قوي آفريدم تا بار تمام دنيا را به دوش بکشد.
و همچنين شانه‌هايش آن قدر نرم باشد که به بقيه آرامش بدهد و من به او توانايي دادم که در جايي که همه از جلو رفتن نااميد شده‌اند او تسليم نشود و همچنان پيش برود.
به او توانايي نگهداري از خانواده‌اش را دادم حتي زماني که مريض يا پير شده است بدون اين که شکايتي بکند. به او عشقي داده‌ام که در هر شرايطي بچه‌هايش را عاشقانه دوست داشته باشد حتي اگر آنها به او آسيبي برسانند.
به او توانايي دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصيرات او بگذرد و هميشه تلاش کند تا جايي در قلب شوهرش داشته باشد.
به او اين شعور را دادم که درک کند يک شوهر خوب هرگز به همسرش آسيب نمي‌رساند اما گاهي اوقات توانايي همسرش را آزمايش ميکند و به او اين توانايي را دادم که تمامي اين مشکلات را حل کرده و با وفاداري کامل در کنار شوهرش باقي بماند.
و در آخر به او اشکهايي دادم که بريزد. اين اشکها فقط مال اوست و تنها براي استفاده اوست در هر زماني که به آنها نياز داشته باشد.
او به هيچ دليلي نياز ندارد تا توضيح دهد چرا اشک ميريزد.
خدا گفت: مي‌بيني پسرم، زيبايي يک زن در لباسهايي که مي‌پوشد نيست. در ظاهر او نيست و در شيوه آرايش موهايش نيست و بلکه زيبايي يک زن در چشمهايش نهفته است.
زيرا چشمهاي او دريچه روح اوست و قلب او جايي است که عشق او به ديگران در آن قرار دارد ...

خرید کارتی

 

این چند روزه نمیدونم چرا ما انقدر بدشانسی میاریم نمیدونم والا ...

دیروز به همسری زنگ زدم و گفتم امشب بریم با کارتهات خرید کنیم اونم گفت باشه بیا دم شرکت باهم بریم .

این کارتها رو شرکت همسری بهش میده که همه کار میشه کرد٬ رستوران ٬ سینما٬ فروشگاه لباس ٬استخر و کلی کار دیگه بهم گفت که داره مهلتش تموم میشه و منم گفتم پس بریم خرید کنیم البته زیاد نمونده بودها ولی خوب مبلغش هم کم نبود .

دیگه دیشب من رفتم سمت گیشا و یه نیم ساعتی منتظر همسری شدم تا بیاد دیگه داشتم از دستش کفری میشدم آخه همیشه دیر میکنه نمیدونم چیکار کنم تا این عادت از سرش بیوفته البته بگم ها بیچاره تقصیری نداره این شرکت مزخرفشون تا دقیقه آخر براش کار میتراشن ولی خوب بگذریم دیگه رسید و گفت کدوم فروشگاه بریم خرید کنیم اولش قرار بود بریم همون سمت ستارخان ولی بعد من گفتم این سمتها خیلی شلوغه بریم همون سمت خونه خودمون هم رستوران نزدیکش هست هم فروشگاه دیگه رفتیم سمت هفت حوض و اونجا در همین مکان بود که ماشین ما رو جریمه کردن چون جای مطلقا ممنون پارک کرده بودیم آخه خوب چیکار میکردیم اونجا اصلا جای پارک نبود همه مردم ماشیناشون رو اونجا پارک کرده بودن دیگه ما هم پارک کردیم .

بعدش رفتیم اول فروشگاه لباس ورزشی میخواستم یه دست لباس ورزشی بخرم که دیدم اون رنگی من دلم میخواد رو نداره بعدشم قیمتهاش خیلی گرونه به همسری گفتم ولش کن ما که قراره عید بریم قشم میرم همونجا یه دست لباس ورزشی میخرم دیگه تصمیم گرفتیم که تی شرت برداریم .

دو تا تی شرت من برداشتم و یه تی شرت و شلوارک همسری البته به یه بازی ( دارت ) همسری خیلی خوشش میاد از این بازی دیگه بعدشم رفتیم رستوران البته با همون کارتها دیگه همونجا بقیه کارتها رو هم دادیم دیگه خلاص شدیم بعدش با خیال راحت اومدیم به سمت خونه .

ولی خوب از دماغمون در آوردن با اون جریمه کلی بعدش اومدیم به اون پلیسه که جریمه کرده میگیم خوب ما کجا پارک کنیم اینجا که نه پارکینگی هست نه جای پارک ما کجا باید پارک میکردیم اونم انقدر بی شعور اصلا جواب نمیداد همش میگفت به من ربطی نداره ٬ منم توی دلم همش بهشون بد و بیراه میگفتم به همسری گفتم ولشون کن اینا آدم نیستن که دم عیدی فقط برای خودشون ناله و نفرین میخرن با این کارهاشون.

 

تعطیلات 4 روزه

سلام دوستای گلم

مردم از خستگی تمام بدنم درد میکنه خوب شما ها گفتید زیاد خودم رو خسته نکنم ها ولی نمیشه به خدا نمیشه هر کاری میکنی بازم این خونه جمع بشو نیست .

ما هم تعطیلاتمون رو به خونه تکونی گذروندیم این چهار روزه یه روزش رو خونه مامانم بودم آخه نذری داشتن دیگه از چهارشنبه خونه بودم و در حال کار کردن البته با خواهرم اون بیچاره هم خیلی خسته شد اومده بود کمک من کنه تا تنها نباشم خیلی خسته شدیم البته بگم ها خونه تکونی خستگی نداره بیشترش برای این بود که داشتیم خونه رو هم رنگ میکردیم سقفش رو هم کاغذ دیواری حسابی خونه گند کاری شده بود روی تمام وسایل رو پوشنده بودم تا رنگ  و چسب نریزه و خراب نشه .

خوب بالاخره به خوبی و خوشی تمام کارها عصر جمعه تموم شد این آقایی که اومده بود برای کاغذ دیواری ازون خمارای خمار بود اولش که اومد رفت تو اتاق تا همسری بره چسب چوب بخره بیاد اونم نشست سیگار کشیدن یه آن رفتم تو اتاق دیدم نشسته لبه تخت و داره سیگار میکشه نشه نشه بود داشت چرت میزد منم رفتیم بخاری و یه تکون حسابی دادم تا سروصدا بشه یارو چرتش بپره کلی با خواهرم خندیدیم بعدش که همسری اومد بهش گفتم حواست به این یارو باشه خیلی خماره اینجوری بخواد کار کنه یه یک هفته ای باید اینجا کار کنه بهش سخت بگیر زودتر کارش رو تموم کنه نشون به اون نشون که اولش که رفتیم صحبت کردیم برای زمان نصب که چقدر زمان میبره مغازه داره گفت نصف روزه تموم میشه ولی این آقای خمار دو روز طول داد انقدر که لفتش میداد منم همش بهش غر میزدم که ما کارمندیم و باید زود تموم کنی تا جمع و جور کنیم چون میخوایم بریم سرکار دیگه با کلی غر زدن جمعه عصر تموم شد .

ولی خداییش خیلی خونمون قشنگ شده حالا سر فرصت عکس میگیرم و میزارم الان چون هنوز خونه یه خورده بهم ریخته هست نمیشه .

دیگه بکم که این مدته هر شب شام خونه مادر همسری بودیم بیچاره اونا هم کلی خسته شدن همش ما زحمتشون دادیم چون خواهرم با بچه اش اومده بود اونم دیگه از تنهایی حوصله اش سر رفته بود دیگه مادر همسری اومد اونو برد بیرون یه خورده گردوند و براش یه چیزایی خرید بعدشم برد با دختر همسایشون بازی کنه تا کمتر اذیتمون کنه ما هم کارامون رو انجام بدیم .

دیروز هم که نیومدم سرکار آخه قرار بود از قالیشویی فرشام رو بیارن باید خونه میموندم بعدشم به بقیه کارهام رسیدم پرده ها رو زدم و کلی تمیز کاری و جارو کشیدن و بعدشم با بخار شور همه سرامیک ها رو تمیز کردم تا فرش رو بندازم .

شب هم که همسری اومد قاب ها رو به دیوار زدیم و تقریبا کارها تموم شده .

اینم از مراسم خانه تکانی ما که به خیر و خوشی گذشت ولی بدن دردش هنوز مونده .

برنامه آخر هفته آینده

 

نمیدونم چرا بعضی از دوستان میگن میتونیم عکسها رو ببینیم ولی بعضی ها نه نمیدونم چیکار کنم اگر سایتی رو میشناسید که مشکلی نداره و عکسها رو خوب نشون میده بهم معرفی کنید .

ساناز خانمی قبلا گفته بودی که عکسها رو میبینی ولی الان گفتی که عکسها باز نمیشه راستش نمیدونم مشکل چی میتونه باشه .


خوب حالا یه خورده از خودم بگم که خدا رو شکر اوضاع احوال روبراه هست ولی این آخر سالی خیلی سرمون شلوغ شده از همه نظر .

کارهای خونه از یه طرف کارهای شرکت هم از طرف دیگه .

برای آخر هفته برنامه ریزی کردم که خونه تکانی رو شروع کنم تا زودتر تموم بشه و بتونم به بقیه کارهام برسم .

برای آخر هفته قرار هست نقاشی و کاغذ دیواری کنیم امروز هماهنگ کردیم که دیگه آخر هفته بیان و برای سه شنبه هم یه خورده خونه رو تمیز کاری کنم که دیگه بعد از این کارها چیزی نمونده باشه .

باید فرداشب هم زنگ بزنم بیان فرش رو ببرن برای شستن چون دیگه تصمیم خریدن فرش رو کنسل کردم راستش میخواستم فرشام رو عوض کنم ولی دیدم اینجوری با کارهای نقاشی و کاغذ دیواری خیلی تو خرج میوفتیم برای همین دیگه اضافه گذاشتن روی پول برای خرید فرش یه خورده برامون سنگین تموم میشد برای همین کنسل کردم و فعلا میدم بیرون بشورن تا تمیز بشه .

پنج شنبه شب هم خواهرام اومدن خونمون و شام خونمون بودن و کلی بهمون خوش گذشت فرداش همه با هم رفتیم خونه مامانم و تا غروب اونجا بودم .

دیگه رفتم از مامانم یه چندتا ملحفه گرفتم برای اینکه بندازم روی وسایلم تا رنگی نشه و اینکه بخارشورش رو هم آوردم که بعد از تموم شدن کارهام سرامیک ها رو بشورم . دیگه کلی وسیله از خونشون آوردم .

بعدشم شام رفتیم خونه مادر همسری و بعد از اون رفتیم درمانگاه تا همسری گوشش رو شستشو بده آخه چند وقت پیش رفتیم رکتر و بهش قطره داد و گفت تا ۳ روز بریز بعد بیا شستشو بدوم دیگه دیشب آخر شب رفتیم .

این همسری منم که نازنازی بعد از شستشو انقدر حالش بد شده بود همش میگفت دارم میمیرم داره حالم بهم میخوره و فشارم اومده پایین دیگه بلندش کردم بردم روی تخت اونجا خوابوندم تا حالش بهتر بشه و بعد رفتیم خونه و دیگه من سریع رفتم لا لا کردم دیگه خیلی خسته بودم .

الانم که دارم اینا رو مینویسم انقدر خوابم میاد دلم میخواست الان خونه بودم و یه خواب راحت میکردم ولی خوب نمیشه تازه عصر هم قراره گچ کار بیاد و دیوار اتاقمون رو درست کنه که برای کاغذ دیواری کاری نداشته باشیم وایییییییییی خدا پس من کی استراحت کنم

 

پاک شدن عکسها

 

دوستای گلم متاسفانه اون سایتی که عکسها رو آپلود میکردم تمامی عکسها رو پاک کرده و دیگه نمیشه آپلود کرد برای همین عکسهای غذاها نشون داده نمیشه سر فرصت تمامی عکسها رو دوباره از یه سایت معتبر آپلود میکنم و براتون میزارم .

انتخاب کاغذ دیواری

ای بلاگفای بی شعور هر چی نوشته بودم پرید

میخواستم عکسهای یکسری مدل کاغذ دیواری رو بزارم که قبول نکرد این سایت نایت اسکین هم دیگه نمیزاره عکس آپلود کرد آخه چیکار کنم

در حال حاضر مجبور شدم قالب وبلاگ رو عوض کنم تا بتونم عکس بزارم .

الان میرم توی ورد مینویسم بر میگردم

 

خوب دوستای گلم از دیشب بگم که با همسری قرار گذاشتیم بریم سمت سهروردی تا کاغذ دیواری ببینیم .

همسری کلاس داشت و بعد از کلاس اومد دم شرکت و بهش گفتم بیا بالا یه چایی بخور تا منم آماده بشم بریم دیگه اومد بالا منم رفتم براش یه چایی آوردم و خورد بعدش بهم میگه ماشین رو گذاشتم جلوی در پارکینگ همسایه بغلی منم سریع از پنجره نگاه کردم دیدم بله طرف میخواد ماشین بیاره بیرون و نمیتونه سریع کلید ماشین رو برداشتم وآوردم دم شرکت پارک کردم و دیدم یه برگه  گذاشتن جلوی ماشین یه خورده دری بری نوشته طرف فکر کنم انقدر بی سواد بوده که اصلا معلوم نبود چی نوشته دیگه خلاصه کلی با همسری سر این متن خندیدیم بعدشم من سریع حاضر شدم و رفتیم .

وقتی رسیدیم سر سهروردی ماشین رو زیر پل گذاشتیم و رفتیم اولین مغازه که طرحهای کاغذ دیواریش رو ببینیم انقدر طرحها متنوع و قشنگ بود که واقعا نمیشد انتخاب کرد یه خورده گشت زدیم و قیمت کردیم و طرحها رو دیدیم و قرار شد که اول بریم یه اندازه گیری کنیم ببینیم چند رول میبره بعد بیام طرحمون رو انتخاب کنیم .

میخوام برای اتاق خواب یه طرح با زمینه گل دار و وسطش حاشیه دار باشه بگیرم و برای پذیرایی هم یه طرح ساده و براق چون نمیخوام خونه رو کوچیک نشون بده باید ببینم که متراژهایی که گرفتیم چند رول میبره بعد تصمیم بگیرم اگر ببینم که بخواد ناقص بشه اندازه ها مجبورم که کل خونه رو یه طرح بزنم .

 

بعد از اونجا هم با همسری رفتیم سمت هفت حوض و یه ذرت حسابی خوردیم و بعدش به سمت خونه ، توی راه به همسری گفتم یه مغازه کاغذ دیواری فروش و رنگ کاری نزدیک خونه هست بیا بریم اونجا رو هم ببینیم چون باید قبل از کاغذ دیواری سقف خونه رو یه رنگ بزنیم بعد کاغذ دیواری کنیم خوبی این مغازه هم این که هر دو کار رو انجام میده رفتیم اونجا رو هم دیدیم قرار هست امروز بیان یه اندازه گیری کنن و بکن چقدر کاغذ لازمه و غیره ... تا ما تصمیم بگیریم برای انتخاب طرحمون .

دوستای گلم ازتون میخوام بهم کمک کنید و از نظرات قشنگتون استفاده کنم من یه چند تا طرح رو میگم شما بگید کدوم بهتره

 

1-     طرح براق با زمینه طرح دار

2-     طرح مات با زمینه طرح دار

3-     طرح براق و مات مخلوط

4-     طرح گلدار و ساده مات

5-     طرح گلدار و براق

 

البته برای اتاق خواب میخوام طرح حاشیه دار استفاده کنم من یه چند تا طرح رو عکس گرفتم نظرتون رو بگید .

 

در ضمن رنگ پذیرایی میخوام روشن باشه و اتاق خواب گل به ای

اگر کسی آدر وب سایتی رو میدونه که در مورد کاغذ دیوار هست بهم معرفی کنه .

اینم طرح حاشیه های وسط هست که خیلی طرحهای دیگه بود ولی این روعکس گرفتم برای نمونه