من رو حلال کیند

سلام به همه دوست جونام  این چند روزه خیلی سرم شلوغ بود  اصلا وقت نداشتم که بیام اینجا و آپ کنم چون از فردا مرخصی هستم باید این چند روزه یه خورده کارهای شرکت رو جمع و جور میکردم تا در نبود من مشکل خاصی پیش نیاد انشاالله که مشکلی پیش نمیاد .

فردا عازم سفرم اگر خوبی یا بدی از ما دید مارو حلال کنید  به مدت یک هفته نیستم یه وقت دید رفتم و برنگشتم خدا رو چه دیدید .  سعی میکنم اگر وقت اضافه ای پیدا کردم حتما از اونجا بیام و وبلاگ دوستان رو ببینم ولی بعید میدونم وقت این کارو داشته باشم آخه فکرشو کن از صبح بری بیرون و هی خرید کنی و آخر شبم بیای هتل فکر می کنید نای رفتن تو اینترنت مونده باشه آخه شما بگید نه میشه با چشم های خواب آلود چطوری میشه 

امروز با شوهری بحث این رو میکردیم که ماشین رو کجا بزاریم خونه مامان من یا خونه مامان اون بهش میگم ماشین رو ببریم خونه مامانم که برگشتن میخوایم بریم اونجا برگشتن به خونه راحت باشیم بهم میگه کی گفته برگشتن میرم خونه مامان تو یعنی نمیخوای بریم خونه مامان من گفتم خوب حالا که اینجوره اصلا خونه هیچکدومشون نمیریم ماشین رو میبریم میزاریم فرودگاه برگشتن هم از اونجا یکسره میریم خونمون .

این چند شب اصلا خوب نتونستم بخوابم  صبح ها از ساعت ۵ صبح بیدارم هی روی تخت غلط میخورم تا ساعت ۷ بشه و بلندشم و حاضرشم بیام سرکار نمیدونم چرا انقدر خوابم کم شده .

امروز هم که باید برم کلاس خداییش اصلا امروز حال نمیده بلند بشی بری سرکلاس و تا ساعت ۸ شب اونوقت با کلی کار توی خونه باید ساکت و ببندی و حموم کنی و برای فردا خودت رو آماده کنی نمیدونم شاید این کلاس رو یه جوری پیچدونم و نرفتم شایدم فقط یه زنگ برم سرکلاس و زنگ دوم رو جیم بشم بیام خونه تا به کارام برسم .

هنوزم این سرماخوردگی من خوب نشده صبح که از خواب بلند میشم دائم سرفه میکنم این آقا جکی هم هی میگه مگه این داروهات رو نمیخوری میگم چرا ولی خوب با این هوای سردم مگه من حالا حالا خوب میشم شانس ندارم که وقتی یه مسافرت میخوام برم باید مریض باشم این دفعه ام که اینجوری ولی خوشبختانه این فین فینم قطع شده و آبریزش بینی ندارم ولی این سرفه گه گداری سراغم میاد .

خوب دوست جونام اگر کسی چیزی میزی پیزی میخواد بگه تا براش بیارم تو رو خدا اصلا رودربایستی نکیند من در خدمت همه شما هستم .

امروز صبح مدیر مالی من رو صدا کرده که خوب بسلامتی فردا عازم هستید دیگه منم میگم آره اگر خدا بخدا فردا میریم میگه اگر پول لازم داری بهت بدیم منم گفتم خیلی ممنون شما لطف دارید خوشبختانه مامانم با ما هست اگر کم آوردیم از اون میگریم. منو میگی شاخ در آوردم مدیر مالی مون اینو گفت آخه از اون بعید که بگه پول لازم داری بهت بدیم آخه اونا همینجوریش هی میگن پول نداریم پول نداریم آخه جای تعجب داشت که اینو شنیدم ولی از حق نگذریم خیلی آدم مهربونی ولی بعضی اوقات با یه من عسل هم نمیشه نگاهش کرد .

خوب من برم تا رئیسم نیامده و به کارام برسم

فعلا با شما دوست جونام خداحافظی میکنم

بازم سرما خوردم

نمیدونم چرا من هی سرما میخورم  این چندمین باره که تو این فصل من سرما خوردم آخه خداییش خونمون خیلی سرده  همه گازها و بخاری برقی رو روشن میکنیم تازه یه خورده گرم میشه ولی از پریشب من سرما خوردم بینیم گرفته و اعصابم رو بهم ریخته دیشب که اصلا خوابم نمی برد هی بلند میشدم میدیدم جکی بیداره هی صداش میکردم که توی حال نخواب توهم مریض میشی ده بار صداش کردم تا بلند شد اومد گرفت سرجاش خوابید تازه من اون موقع تونستم بگیرم بخوابم .

امروز هم که ماشین رو به من نداد  گفت میخوام برم لنت ترمز های جلو رو عوض کنم خیلی صدا میده خطرناکه منم گفتم باشه   ماشین رو امروز تو ببر ولی بعدازظهر زود بیایی و که امشب مهمون هستیم .

گفته بودم امشب تولد نوه عمه ام هست و همه اونجا دعوتیم  هنوز براش کادو نخریدم باید به مامانم بگم هر چی خریدن یه چیزی هم برای من بخرن تا ببرم .

دیروز بالاخره مدیرمون برگه مرخصیم رو امضا کرد و با کلی نوشته توش که باید با بچه های دیگر هماهنگ کنی تا در نبود تو کارهات رو انجام بدن آخه نیست خیلی هم کار داریم تازه باید به همکارام هم بسپارم که در نبود من اگر مدیرم کاری داشت براش انجام بدید رفتم به یکی از منشی هامون گفتم اون که کلی غروغمیش اومد باید به آقای فلانی بگید بعد من انجام میدم می بینی دوره زمونه رو بخدا کلی کارهای اونا رو میارن من انجام میدم ولی نمیگم برید با مدیرم هماهنگ کنید تا کار براتون انجام بدم ولی اینا .......... بعدشم که بردم برگه مرخصی رو بدم مدیر مالی گفت کجا به سلامتی گفتم میخوام برم مسافرت دبی گفت خوب به سلامتی رفتی حتما برو شرکت اونجا هم یه سری بزن منم گفتم باشه وقت کنم حتما میرم .

دیدید وقتی میخواید مهمونی برید عزا میگیرد  که چی بپوشم که مناسب اون مهمونی باشه منم همیشه یه همچین مشکلی رو دارم  دیشبم کلی لباس برداشتم برای اینکه میرم خونه مامانم از اونجا حاضر میشیم و میریم تا هر کدوم که به نظر خودم و اونا  خوبه رو بپوشم . خداییش مردها خیلی راحتن توی لباس پوشیدن یه شلوار و بلوز کارشون رو حل میکنه ولی ما زنها چی ....

یادداشتی از طرف خدا

 

سلام به همه دوستای گلم حتما فایل زیر رو دانلود کنید مطمئنا ضرر نمی کنید

یادداشتی از طرف خدا