نمیدونم چرا من هی سرما میخورم  این چندمین باره که تو این فصل من سرما خوردم آخه خداییش خونمون خیلی سرده  همه گازها و بخاری برقی رو روشن میکنیم تازه یه خورده گرم میشه ولی از پریشب من سرما خوردم بینیم گرفته و اعصابم رو بهم ریخته دیشب که اصلا خوابم نمی برد هی بلند میشدم میدیدم جکی بیداره هی صداش میکردم که توی حال نخواب توهم مریض میشی ده بار صداش کردم تا بلند شد اومد گرفت سرجاش خوابید تازه من اون موقع تونستم بگیرم بخوابم .

امروز هم که ماشین رو به من نداد  گفت میخوام برم لنت ترمز های جلو رو عوض کنم خیلی صدا میده خطرناکه منم گفتم باشه   ماشین رو امروز تو ببر ولی بعدازظهر زود بیایی و که امشب مهمون هستیم .

گفته بودم امشب تولد نوه عمه ام هست و همه اونجا دعوتیم  هنوز براش کادو نخریدم باید به مامانم بگم هر چی خریدن یه چیزی هم برای من بخرن تا ببرم .

دیروز بالاخره مدیرمون برگه مرخصیم رو امضا کرد و با کلی نوشته توش که باید با بچه های دیگر هماهنگ کنی تا در نبود تو کارهات رو انجام بدن آخه نیست خیلی هم کار داریم تازه باید به همکارام هم بسپارم که در نبود من اگر مدیرم کاری داشت براش انجام بدید رفتم به یکی از منشی هامون گفتم اون که کلی غروغمیش اومد باید به آقای فلانی بگید بعد من انجام میدم می بینی دوره زمونه رو بخدا کلی کارهای اونا رو میارن من انجام میدم ولی نمیگم برید با مدیرم هماهنگ کنید تا کار براتون انجام بدم ولی اینا .......... بعدشم که بردم برگه مرخصی رو بدم مدیر مالی گفت کجا به سلامتی گفتم میخوام برم مسافرت دبی گفت خوب به سلامتی رفتی حتما برو شرکت اونجا هم یه سری بزن منم گفتم باشه وقت کنم حتما میرم .

دیدید وقتی میخواید مهمونی برید عزا میگیرد  که چی بپوشم که مناسب اون مهمونی باشه منم همیشه یه همچین مشکلی رو دارم  دیشبم کلی لباس برداشتم برای اینکه میرم خونه مامانم از اونجا حاضر میشیم و میریم تا هر کدوم که به نظر خودم و اونا  خوبه رو بپوشم . خداییش مردها خیلی راحتن توی لباس پوشیدن یه شلوار و بلوز کارشون رو حل میکنه ولی ما زنها چی ....