آخرین پست سال 86
سلام سلام صدتا سلام
داریم به لحظات تحویل سال نو نزدیک میشیم نمیدونم چرا اصلا حال و احوال خوشی ندارم این چند روز آخر سال خیلی روزهای کسل کننده و خسته کننده ای بود دوست دارم زودتر تموم بشه هر روز که میرم خونه میگم خوب این کارم رو انجام بدم اون کارم رو انجام بدم ولی اصلا هیچ کاری نمیکنم و فقط میگیرم میخوابم خدا این شوهر ما رو برامون زنده نگه داره اگر اون نبود که من امثال خونه تکونی نمیکردم ولی خداییش خیلی کمکم کرد و بیشتر کارهام رو انجام داد فقط یه خورده از کارام مثل شستن مبل و فرش مونده که اونم قراره با دستگاه بخارشور مامانم بقیه کارهام رو انجام بدم .
اگر امروز حال و احوالم خوب باشه میرم خرید کنم یه سری چیزایی که برای عید لازمه بخرم وسایل سفره هفت سین رو بخرم و بقیه چیزها خدا کنه تا عصر حالم بد نشه .
دیروز انقدر عصبانی بودم از دست این مدیر مالی شرکت این آدم اصلا یک ذره شعور نداره . پنجشنبه نیومدم سرکار تماس گرفتم گفتم نمیتونم بیام راستش اصلا حالم خوب نبود دیروز که برگه مرخصیم رو دادم بهش برگشته میگه من تائید نمیکنم میخواستم بگم شما کی باشید که تائید کنید اصل کاری تائید کرده تو کاره ای نیستی دیگه حرفم رو خوردم و هیچی نگفتم گذاشتم رئیسم که اومد رفتم بهش گفتم که آقای فلانی مرخصی من رو قبول نمیکنه خلاصه اینکه رفت براش توضیح داد و قبول کرد همش میگه باید قبل از اینکه برید مرخصی برگتون رو بدید آخه من نمیدونم کجای دنیا اینجوری شاید طرف رفت هزار بلا سرش اومد آخه آدم از 1 ساعت خودش که خبر نداره اونوقت اینا توقع دارم ما روز قبل بهشون بگیم که آره فردا مریض میشیم و نمیایم به اینا میگن آدم منطقی نه شما بگید آخه چیکار باید کرد .
خوب دیگه زیاد غر زدم شاید این آخرین پست سال 86 باشه برای همه دوستای وبلاگیم آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم که سال جدید رو با خوبی و خوشی آغاز کنند و در سال جدید به آرزوهاشون برسن منم به آرزوم برسم .
از خدا میخوام که به همه سلامتی بده فکر کنم توی زندگی هیچی بهتر از سلامتی نباشه برای همه آرزوی سلامتی میکنم همچنین تمام خانواده ام .
انشاالله اگر خدا بخواد در سال جدید بتونیم دوباره اینجا بیام و ازخاطرات زندگیمون بنویسم
عید همتون مبارک