چین قسمت 2
سلام دوستای گلم
خوب ادامه مسافرت رو براتون ادامه میدم .
روز دوم حرکت به سمت کاخ تابستانی که واقعا قشنگ بود باید یک مسیر خیلی طولانی رو طی میکردیم تا به مقصد برسیم البته با ماشین بعد که اونجا رسیدیم هم باید کلی پیاده روی میکردیم اونجا هم مثل شهر ممنوعه البته یه مقداری کوچکتر بود و باید کلی راه می رفتیم .
براتون بازم یکسری عکس از اونجا میزارم .
![]()
![]()

![]()
![]()
اینجا هم سوار کشتی هایی که به شکل اژدها میمونه سوار شدیم و یه دوری زدیم و کلی زدیم و رقصیدیم ![]()
![]()
اینجا هم یه نی نی چینی قهر کرده بود و هر مامانش صداش میزد جواب نمیداد خیلی با نمک بود ![]()
![]()
بعد از کاخ تابستانی هم رفتیم برای ناهار یه رستورانی رفتیم که سلف سرویس بود و هر چی میخواستی میتونستی بخوری بعدش هم دسر و بستنی همه چی بود که البته غذاهای بد نبود میشد خورد .
معمولا بعد از گششتن داخل شهر و جاهای دیدنی آخرش میرفتیم مراکز خرید و اونجا حسابی خوش میگذشت و دلمون نمیخواست بیرون بیاییم البته بگم یه بدی که داشت این بود که ساعت ۹ شب مراکز خریدبسته میشد .
![]()
این سمت چپیه عروس دریایی بود که ما نخوردیم ![]()
![]()
![]()
اینا هم میوه بودن که اصلا هیچکدوم از میوه هاشون مزه نداشت
![]()
من و همسری بهمن ماه سال 82 عقد کردیم و بعد از یک سال و نیم نامزد بودن شهریور 84 رفتیم زیر یه سقف و زندگیمون رو شروع کردیم . من متولد 61 و همسری 58 هست . اینجا رو برای این درست کردم تا بتونم خاطرات خوب زندگیمون و همه تلاشهایی که من و همسری برای یه زندگی خوب کشیدیم رو اینجا بنویسم تا هر وقت به اینجا نگاه میکنم بدون که توی زندگیم چه لحظه هایی وجود داشته و قدرش رو بیشتر بدونم . در ضمن اینجا هم از آشپزی هام براتون میزارم .