دیر اومدن آقای همسر
دیشب با کلی معطلی بالاخره آقای همسر اومد خیلی منو عصبانی میکنه چون همیشه دیر میاد منم اصلا دوست ندارم تو خیابون منتظر بشم برای همین تصمیم گرفتم یه جریمه حسابی بکنمش تا دیگه تکرار نشه.
حرکت کردیم به طرف فروشگاهی که میخواستم خرید کنم اول قصدم اینه که برم ببینم و مدلهاش رو انتخاب کنم بعد برم بخرم بالاخره دو مدل دوربین و ماکروفر دیدم تا برم در موردش تحقیق کنم بعد برم بخرم .
امروز میخوام برم آرایشگاه با کلی قربون صدقه آقای همسر بالاخره راضی شد که ماشین رو بده من تا راحتر تر برم
به کارم برسم آخه نمیشه که همش ماشین دست اون باشه بابا منم آدمم دیگه خوب یه روز اون با ماشین راه بره تا ببین من چی میکشم .
دیروز که داشتم میرفتم برام یه اس ام اس اومد برای کنسرت احسان خواجه امیری از طریق اینترنت ثبت نام کرده بودم پیغام دادن که برای گرفتن بلیط اقدام کنم .
فردا هم قرار به اتفاق خانواده ام بریم خونه مادر شوهر جان برای جمعه ناهار مامانمینا رو دعوت کرده . بیچاره اصلا حالشم خوب نیست
من : بهش گفتم مامان اگر میخوای برنامه مهمونی رو کنسل کنیم باشه برای یه روز دیگه
مادر شوهر : نه اصلا من همه کارام رو کردم من منتظرشونم
من : باشه پس حالا که اینطوره من شب قبل میام اونجام تا کمکتون کنم
خلاصه اینکه عروس اول بودن هم برا خودش دردسرهایی رو داره