دیگه خبری از آشپزی ....
یه سلام گرم به همه دوستان
معلومه که توی این ماه روزه از حال بردتتون دیگه نمیاد سر بزنید کم پیدا شدید .
خوب میدونم اشکال نداره ماه رمضونه و انرژی کم میشه و بعدشم این غذاهایی که من میزام شما رو از حال میبره چه از آشپزی خودم تعریف میکنم ها ....
خوب دیگه اگر دوست ندارید نمیزارم تا یه وقت هوس نکنید من بیشتر بخاطر این مزاشتم چون میدونم بعضی ها واقعا مشکل دارن توی غذا درست کن یعنی اینکه نمیدونن چی درست کن نه اینکه یه وقت فکر کنید دست پختشون بده .
دیروز بالاخره شرکت اعلام کرد ساعت کاری از ۸ و نیم تا ۴ باشه خیلی عالیه برای همین دیروز زود رفتم خونه و سریع برای همسری غذاهای خوشمزه درست کردم آخه فقط اون روزه میگیره .
سریع یه شامی نخودچی براش درست کردم و یه بسته از این حلیم های آماده خریده بودم که اونم درست کردم ببینم چطور میشه که خیلی عالی بود .
به همسری هم گفتم سر راهش نون بخره بیاره دلم خیلی میخواست گوش فیل درست کنم ولی دیگه خیلی خسته شده بودم بعد که همسری اومد خونه دیدم یه جعبه زولبیا بامیه آورده خیلی ذوق کردم آخه اگر نمیخوردم حتما بچه ام میوفتاد
خلاصه اینکه دیشب کلی خوردیم و حال کردیم بعدشم که خوردن تمام شدن نشستیم سر این سریالهای ماه رمضان که واقعا یه آدم بیکار مثل من و همسری میخواد تا ساعت ۱۲ شب بشینی پای تی وی در هر صورت سریالها بد نبود بعدشم که گرفتیم خوابیدیم .
از غذاها عکس گرفتم ولی خوب نذاشتم چون میدونم یه وقت هوس میکنید برای همین گناه میکنم ولی اگر تمایل داشتید که براتون بزارم بگید اشکالی نداره میذارم ولی گناهش گردن خودتون ها
من و همسری بهمن ماه سال 82 عقد کردیم و بعد از یک سال و نیم نامزد بودن شهریور 84 رفتیم زیر یه سقف و زندگیمون رو شروع کردیم . من متولد 61 و همسری 58 هست . اینجا رو برای این درست کردم تا بتونم خاطرات خوب زندگیمون و همه تلاشهایی که من و همسری برای یه زندگی خوب کشیدیم رو اینجا بنویسم تا هر وقت به اینجا نگاه میکنم بدون که توی زندگیم چه لحظه هایی وجود داشته و قدرش رو بیشتر بدونم . در ضمن اینجا هم از آشپزی هام براتون میزارم .